کد مطلب:106529 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

خطبه 144-فضیلت خاندان پیامبر











[صفحه 345]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: بواء: همتا خداوند پیامبرانش را از طریق وحی كه آنان را بدان مخصوص گردانیده برانگیخت، و آنها را بر آفریدگار حجت قرار داد، تا نفرستادن پیامبران دلیل و بهانه ای برای آنها نباشد، آن گاه همه را با زبان صدق و راستی به راه حق فرا خواند. آگاه باشید خداوند (با آزمایشهای خود) پرده از رازهای درون بندگان برداشت، نه بدین سبب كه به آنچه در درون خود پنهان داشته اند آگاه نبوده و اسرار آنان را نمی دانسته است، بلكه برای این كه آنان را بیازماید كه كردار كدام یك نیكوتر است، تا ثواب، پاداش نیكوكار و عقاب، كیفر بدكردار باشد. كجایند آنانی كه به دروغ و با گردنكشی ادعا كردند كه راسخان در علمند نه ما، زیرا خداوند ما را برتری داده و آنان را پست گردانیده، و به ما بخشش كرده، و آنان را محروم فرموده، ما را در حریم لطف خود وارد، و آنان را از دایره عنایت خویش بیرون ساخته است به واسطه ماست كه هدایت درخواست می شود، و كوری جهل بر طرف می گردد، بی شك امامان و پیشوایان دین از قریشند، و نهال وجود آنان در این تیره غرس شده و از تبار هاشمند، جز آنان كسی سزاوار خلافت نیست، و حاكمان دیگر شایستگی امامت

و پیشوایی این امت را ندارند. این خطبه داوری است میان او و برخی از اصحاب كه درباره برتری آن حضرت نزاع می كردند. فرموده است: بعث رسله... تا سبیل الحق این سخن بر اساس گفتار خداوند متعال است كه فرموده است رسلا مبشرین و منذرین لئلا یكون للناس علی الله حجه بعد الرسل منظوراز لسان صدق زبان دین است كه در پرتو فروغ رسالت گویا، و به نور حق مشتعل و فروزان است، مراد از سبیل الحق راهی است كه انسان را به خدا می رساند، راهی كه پیامبران و اولیاء او برای راهنمایی به آن یكزبانند. این كه سخنان خود را با این مطلب كه مشتمل بر ذكر فضیلت پیامبران است آغاز كرده برای این است كه مقام برتر پیامبر اكرم (ص) را اثبات فرماید. فرموده است: الا ان الله... تا بواء این سخنان به منزله تهدید كسانی است كه درباره برتری حسب و مرتبه فضیلت او داوری و نزاع می كنند، و آنان را بیم می دهد كه خداوند اسرارشان را می داند و به آنچه در دل دارند آگاه است، و غرض از تكالیفی كه بر عهده مردم گذارده جز این نیست كه آنها را بیازماید تا عمل كدام یك نیكوتر باشد. معنای آزمایش خالق را از خلق پیش از این مكرر شرح داده ایم. مراد از كشفه نیز امتحان و آزمایش است، سپس در دنباله

این سخنان كسانی را كه می پندارند از او برترند مورد پرسش قرار می دهد، باید دانست كه اینها دسته ای از اصحاب بودند كه هر كدام در یكی از علوم، ادعای برتری می كردند، یكی مدعی بود كه به واجبات احكام دین آگاهتر است، دیگری ادعا داشت كه قراءت قرآن را بهتر می داند، یكی هم خود را داناتر به احكام حلال و حرام قلمداد می كرد، و این را از پیامبر خدا (ص) روایت كرده اند كه: زید بن ثابت از میان شما به واجبات احكام داناتر، و ابی به قراءت قرآن آگاهتر است، این را نیز از آن حضرت نقل كرده اند كه فرموده است: علی از همه شما به داوری بیناتر است، پرسش امام (ع) از اینها بر سبیل انكار است از این رو ادعای آنها را نادرست شمرده است، باری، اگر آنچه را روایت كرده اند و ذكر كردیم درست باشد با توجه به این كه داوری نیازمند همه آن فضیلتهایی است كه آنها برای دیگران ادعا كرده اند ثابت می شود كه علی (ع) بر آنها برتری دارد، زیرا طبق همین روایات آن حضرت دارای همه فضایلی است كه هر كدام از دیگران یكی از این فضیلتها را داراست، و اگر این روایات آنها نادرست باشد با توجه به انوار فضایل بی شمار آن حضرت كه آفاق را پر كرده و بر صفحه دلها نقش بسته است، و به همین

علت هم سخنان آن دسته از صحابه كه چنین ادعاهایی را داشته اند تكذیب شده است. سپس امام (ع) به انگیزه ای كه آنها را وادار به اظهار چنین ادعاهایی كرده است اشاره می كند و فرموده است: ان رفعنا الله یعنی: خداوند مرتبه ما را در دنیا و آخرت بالا برد و بر عموم مردم برتری داد، ان و ما بعد آن بنابراین كه مفعول له است منصوب است. و اعطانا یعنی: سروری و پیامبری داد و دیگران را از آن بی بهره ساخت، همچنین از جمله آنچه به ما عطا فرموده این كه ما را در دایره عنایت خاصه خود وارد و آنها را از آن بیرون كرده است. فرموده است: بنا یستعطی الهدی و یستجلی العمی. واژه عمی (كور) را برای جهل و نادانی استعاره آورده است، و با كلمه استجلاء (روشنی خواستن) آن را ترشیح داده است، و چون ائمه (ع) اذهان خلق را برای پذیرش انوار ربانی آماده، و آنان را به سلوك در راه حق رهبری و ارشاد می كنند، لذا هدایت و رستگاری نیز به واسطه وجود آنها از خداوند خواسته می شود، زیرا در پرتو شایستگی آنهاست كه نفوس بشری هدایت می یابد، و به سبب قانونهای كلی و جزیی دین كه به وسیله آنها به دست رسیده است زدودن زنگار جهل، و روشنایی معرفت، از پروردگار مسالت می شود، و بیان امام (

ع) نیز اشاره به قابلیت و كمال شایستگی آنها دارد. فرموده است: ان الائمه من قریش... تا آخر. جمله فوق كه ائمه (ع) از قریشند عینا همان نص مشهوری است كه از پیامبر خدا (ص) رسیده است و درباره این كه امام (ع) آن را به خاندان هاشم تخصیص داده است بنابر مذهب شیعه این نصی است كه مانند نصوص رسیده از پیامبر اكرم (ص) پیروی از آن واجب است، زیرا آنها امام (ع) را معصوم می دانند، دیگر مسلمانان نیز پیروی از علی (ع) را واجب می شمارند، زیرا پیامبر (ص) فرموده است: انه لمع الحق و ان الحق معه یدور حیث دار یعنی: علی (ع) با حق است و حق نیز با اوست و هرگز از هم جدا نمی شوند، اما این كه ائمه مذكور چه كسانی هستند، بنابر مذهب شیعه دوازده امامی، مراد خود آن حضرت و یازده تن از فرزندان آن بزرگوارند كه هر یك از آنها بر امامت جانشین خود تصریح كرده است و عصمت همگی آنان نزد این طایفه ثابت است، و گروههای شیعه غیر از دوازده امامی، هر كدام این سخنان را بر امامانی كه مورد اعتقاد آنهاست حمل كرده اند، منظور از جمله لاتصلح علی سواهم این است كه صلاح نیست امامت در دست دیگری جز اینها باشد و حاكمان و امامانی غیر از اینها صلاحیت حكومت و خلافت را ندارند.

[صفحه 349]

بخشی از این خطبه است: بسی به: با او دوست و همدم شد. دنیا را برگزیدند و آخرت را پشت سر انداختند، زلال و گوارا را رها كردند و گندیده و آلوده را آشامیدند. گویا می بینم فاسق آنان آن چنان با تبهكاری خو كرده و با تباهی انس و الفت گرفته و آن را موافق طبع خود یافته كه موی خود را در این راه سپید كرده، و خلق و خوی خود را به رنگ آن در آورده است، سپس كف بر لب مانند دریایی پر از موج از غرق كردن دیگران باك ندارد، و یا آتشی كه در میان گیاهان خشك درافتاده و دراندیشه آنچه می سوزاند نیست به مردم رو آورده است. كجایند خردهایی كه از انوار هدایت روشنی گرفته اند، و چشمهایی كه به نشانه های پرهیزگاری نظر دوخته اند، و كجایند دلهایی كه خود را به خداوند تسلیم داشته و بر طاعت او پیمان بسته اند؟ فرومایگان بر سر مال پست دنیا ازدحام كرده و برای حرام آن به نزاع برخاسته اند، پرچم بهشت و دوزخ برای آنان افراشته لیكن آنان از بهشت رخ برتافته، و با كردار ناشایست خود به آتش رو آورده اند، خداوند آنها را دعوت كرد اما آنان پشت كرده و از آن رمیدند و شیطان آنها را فرا خواند پذیرفتند و به آن گرویدند. باید دانست كه ضمیر جمع در آثروا و اخرو

ا و ما بعد اینها ضمایر مهملی هستند كه بر جماعت اطلاق می شوند هر چند ممكن است بعضی از جماعت مراد باشد، و گفتار امام (ع) در این جا بر كسانی صدق دارد كه تا زمان او باقی مانده و هر چند ظاهرا از اصحاب پیامبر (ص) به شمار می آیند لیكن روشی ناپسند دارند، مانند مغیره بن شعبه و عمرو بن عاص و مروان بن حكم و معاویه و دیگر حكام بنی امینه یعنی همان كسانی كه دینا را اختیار كردند و به آن درآویختند، و ثوابهای آخرت را از یاد برده و به دست فراموشی سپردند، و لذاتی را كه از شایبه آلودگیهای دنیوی و تیرگیهای نفسانی پاك بوده و در برابر ثوابهای آخرت وعده داده شده، رها كرده، لذات زودگذر خیالی مشوب به عوارض و امراض و دگرگونی و زوال را برگزیدند. واژه آجن كه به معنای آب گندیده است برای لذات دنیا استعاره شده و این خوشیها را به آبی تشبیه فرموده كه مزه آن دگرگون گشته و آشامیدن آن روا و گوارا نیست، و با ذكر واژه شرب ترشیح داده شده است. فرموده است: كانی انظر الی فاسقهم. احتمال دارد فاسق معینی از آنان اراده شده باشد مانند: عبدالملك بن مروان كه در این صورت ضمیر فاسقهم به بنی امیه و پیروان آنها برگشت دارد، و نیز محتمل است كه منظور، مطلق فاسق باش

د، یعنی كسی كه پس از آن حضرت از بنی امیه به فسق و فجور پردازد، و صفاتی را كه ذكر فرموده دارا باشد: از قبیل این كه به ارتكاب منكرات پردازد و به این اعمال خو گیرد، و تا پایان عمر آن را مطابق طبع خود یابد. جمله حتی شابت علیه مفارقه یعنی: تا این كه موی سرش سپید گردد كنایه بر همین معناست، و جمله صبغت به خلائقه به معنای این است كه ارتكاب منكرات ملكه او گشته و خلق و خوی او شده است، واژه مزبدا یعنی: در حالی كه كف بر دهان دارد برای او استعاره شده و بدین طریق به بحری متراكم تشبیه شده است بدین سبب هنگامی كه خشمگین می شود توجه نمی كند چه كارهای زشتی را در میان مردم انجام می دهد همچنان كه دریا اعتنایی ندارد به این كه چه كسی در آن غرق می شود، همچنین كوشش او را در ارتكاب زشتیها و تباهیها به افتادن آتش در هیزم تشبیه فرموده است، چون همان گونه كه آتش باك ندارد چه چیزی را می سوزاند، او نیز از حركات زشت و اعمال بد خود بیمی به دل راه نمی دهد و باكی از كسی ندارد. پس از این امام (ع) از خردهایی كه در پرتو انوار الهی كامل گشته اند می پرسد. واژه مصابیح الهدی را یا برای پیشوایان دین و یا برای قانونهای كلی خداوند استعاره قرار داده است،

روشنی خواستن از مصابیح هدایت به معنای اقتدا و پیروی از پیشوایان دین است. الابصار اللامحه الی منار التقوی یعنی: چشمهایی كه به نشانه های تقوا و نمونه های پرهیزگاری دوخته شده است، واژه منار، و مصابیح استعاره است. سپس از كسانی می پرسد كه دلهای خود را به خداوند تسلیم داشته اند، یعنی هدف و كوشش خود را مطالعه انوار كبریائی حق قرار داده و توجه خویش را به سوی كعبه وجود او معطوف كرده اند، عوقدت علی طاعه الله یعنی: خلفای الهی از آنها پیمان گرفته اند كه در فرمانبرداری و طاعت خداوند و مواظبت بر آن استوار باشند. سپس امام (ع) به نكوهش و توبیخ گذشتگانی كه برای مال ناچیز دنیا هجوم آورده، و همدیگر را مورد تعدی و آزار قرار دادند پرداخته است، واژه حطام را برای مال و منال دنیا استعاره آورده است، زیرا داراییهای دنیا مانند گیاه خشك و درهم شكسته به زودی تباه و نابود می شود، تشاحوا علی الحرام یعنی: هر یك از آنها بر سر حرام نسبت به دیگری بخل می ورزد، منظور از علم الجنه قانون شریعت است كه انسان را به بهشت می كشاند و علم النار وسوسه های شیطانی است كه زیب و زیور دنیا را آرایش می دهد، پرچم بهشت در دست داعیان حق و دعوت كنندگان به سوی خداو

ند است كه عبارتند از پیامبر گرامی (ص) و كسانی كه پس از او از خاندانش امامت و رهبری داشته و اولیای حق بوده اند و همچنین آنهایی كه به خوبی از آنها پیروی كرده اند. پرچم جهنم در دست ابلیس و سپاهیان او كه شیاطین جن و انس و دعوت كنندگان به آتشند می باشد، پس از این امام (ع) مردم را سرزنش می كند كه در برابر این دو پرچم كه به وسیله داعیان آنها افراشته شده است روی از بهشت برتافته و با كردار زشت خود به سوی آتش و گام برمی دارند، این كه امام (ع) فرموده است: واقبلوا اعمالهم (با كارهای خود به آتش رو آورده اند) و نه فرموده بوجوههم (با صورتهایشان) همچنان كه فصرفوا... وجوههم فرموده، برای این است كه آنها روی دل به لذات دنیا و بهره گرفتن از خوشیهای آن دارند و این امر مستلزم اعراض از انجام دادن اعمالی است كه انسان را به بهشت می رساند، و این اعراض از عمل برای رسیدن به بهشت، همان روگردانیدن از آن است، و بی گمان آنچه انسان از دنیا می خواهد، دسترسی به لذات و رسیدن به خوشیهای آن است و اعمالی كه او را به این هدف می رساند مستلزم دخول در آتش است لیكن چون این ملازمه تبعی است و آتش ذاتا نمی تواند هدف و مقصودی باشد كه به سوی آن بشتابند، لذا

با كردار ناشایست خود به سوی آن رو می آورند، زیرا اعمال آنها مستلزم دخول آنها در آتش جهنم است، سپس بر سبیل نكوهش یادآوری می كند كه آنها از دعوت پروردگار ابراز نفرت و رمیدگی كردند و دعوت شیطان را پذیرفتند و به سوی آن رو آوردند. جمله و دعاهم تا پایان این گفتار هشداری است بر این كه برپا دارنده پرچم بهشت خداوند است كه این كار را به وسیله خلفای خود در روی زمین انجام می دهد، و دارنده پرچم دوزخ شیطان است كه به دست دوستان و پیروان خود آن را برپا می كند. و توفیق از خداوند است.


صفحه 345، 349.